اگر نام این موسیقی مازندرانیست، پس چرا بیشتر نامآورانش از میانه و شرق مازندراناند؟ در پی یافتن پاسخی برای این پرسش بودم به سراغ «عبدالحسین شیخالاسلامی» رفتم، هنرمندی که متاسفانه برای اهالی شرق مازندران تقریبا گمنام است و این خود متاسفانه نشانگر یک واقعیت تلخ است: کمرنگشدن همبستگی و همدلیِ مردمانی که در یک گهوارهی یگانهی فرهنگی بزرگ شدند و بالیدند.
– استاد شیخالاسلامی، ممنون که افتخار دادید و دعوت بنده برای مصاحبه را پذیرفتید. لطفاً برای شروع، مختصری از خودتان بفرمایید.
– عبدالحسین شیخالاسلامی کندلوسی متولد شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در روستای زیبا و دلانگیز کندلوس هستم در ارتفاع ۱۴۰۰ متر از سطح دریا و از توابع بخش کجور شهرستان نوشهر. تحصیلات ابتدایی را در سال ۱۳۲۸ در کندلوس و متوسطهام را در تهران پی گرفتم.
– موسیقی را از چه سنی شروع کردید و چه سازی میزنید؟
– خواندن را در دوران ابتدایی همراه با مراسم تعزیه و نوحهخوانی در زادگاهم آغاز کردم. ضمناً با [نواختنِ] هیچ سازی آشنایی ندارم. صدای خوش در خانوادهی ما موروثیست؛ پدربزرگ، پدر و برادر.
– اولین اثر هنری را در ۴۷ سالگی، در سال ۱۳۶۷ منتشر کردم. چون رغبت به حرفهایبودن نداشتم. فقط به ۶ اثر که ۳ تا به مازندرانی و ۳ تا به فارسیست، بسنده کردم. این آثار به کرات از شبکههای صدا و سیما پخش شد.
– نظرتان را راجع به رویکرد صدا و سیمای تبرستان به هنرمندان غرب استان بفرمایید؟
– اکثر موسیقی شنیداری در صدا و سیمای تبرستان از شرق مازندران است. توجه بیشتر به فراوردههای موسیقیایی غرب مازندران، موجب همبستگی بیشتر هنرمندان شرق و غرب مازندران و بهره گیری از تجربیات همدیگر میشود. درخواستم از مسئولان این است که این مهم را تسهیل نمایند.
– با چه هنرمندانی در دو آلبومتان همکاری داشتید؟
– آهنگهای ارائهشده ملودیهای بازسازیشدهی مازندرانیست؛ و هنرمندان، استاد مهرداد دلنوازی، فریدون احتشامی و علیرضا بست.
– چرا انتشار آثار شما در جایی متوقف شد و آلبومهای دیگری منتشر نکردید؟
– چون معتقدم صدای خوش عطیّه الهی است و سر سوداگری با آن گناه، فقط برای دلم و مردم زادبومم خواندم و خدای را شاکرم که توفیقی عنایت فرموده تا بتوانم این نعمتی که به بندهاش عطا فرموده را به سمع بندگانش برسانم.
زنگ صدا کنه شونه چابیدار – خواننده: عبدالحسین شیخالاسلامی کندلوسی
– بزرگترین هنرمندان عرصه موسیقی در استان ما از نظر شما چه کسانی هستند؟
– طبیعت بینظیر خطهی زرخیز و هنرپرور مازندران هنرمندان فراوانی را پرورانده که عموماً سزاوار تقدیرند و بنده صلاحیت انتخاب بزرگترین و کوچکترین را ندارم، اساتید بزرگی که حق بزرگی بر گردن ما دارند تا زبان مادریمان را حفظ و اشاعه نمودند. بزرگان هنرمندی که با توجه به کهولت سن هم وظایف موسیقیایی خویش را انجام میدهند، موجب سربلندی موسیقی مازندران عزیز میباشند.
– در مورد جوانترها چطور؟ کدامها را موفقتر میشمرید؟
– من جوانان بسیار خوشصدایی را میشناسم البته از طریق صدایشان. صدای بسیار رسا، دلانگیز و مطلوب دارند و آیندهی درخشانی در انتظارشان است، لکن بر خود واجب میدانم با کمترین دانشی که در زمینه موسیقی دارم پیشنهادهایی به جوانان هنرمند عزیز خواننده و نوازنده بکنم. هنر موسیقی ایرانی افتخار چندهزارسالهی ایران عزیز است. پاسداشت آن، ترویج آن و تکامل و تحول آن وظیفهی هر ایرانی (تمام اقوام ایرانی) است. اول اینکه دانستن ردیفهای ایرانی و شناخت نسبی و آشنایی با دستگاه آوازی از ضروریات است. پس با تکیه به آموزشگاههای فراوانی که در ایران است کسب دانش موسیقی نمایند. تمرین تمرین تمرین موجب پختگی هنرمند میشود. دوم اینکه بهعنوان یک شنونده موسیقی مازندرانی، این موسیقی خلاصهشده مجموعاً از شور، سهگاه و دشتی شامل فولکوریک سنتی. سوم اینکه اکثر ترانهها مونوتون هستند. در صورتیکه لذت شنیداری در حظ استماع فراز و فرود است که متاسفانه این امر با کمکاری عزیزان صورت نمیگیرد. استفاده بیشتر از سازهای ایرانی (مانند سرنا و دهل سنتی) در خلق یک ترانه و تصنیف، تراکم و حجم یک اثر را مطلوبتر به شنونده انتقال میدهد. ترانهها نیز عامل موزونشدن آوای سنتی میگردد، مگر اینکه تجاری برخورد شود.
– کدام آهنگهای فولکوریک مازندرانی را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
– شنیدن موسیقی مازندرانی فولکلور برایم نشاط بخش است و تمایز آنها فقط در مورد یکنواخت (مونوتون) بودن است.
– لطفاً نظرتان را در یک جمله دربارهی این اسمها بفرمایید: نظام شکارچیان، محمد دنیوی، امیر پازواری، دلکش و طالب آملی.
– تمام بزرگانِ نامبرده برایم قابلاحترام و تکریم هستند. زنده یاد دلکش هرگز نظیرش را تاکنون نیافتم.
لیلی جان – خواننده: عبدالحسین شیخالاسلامی کندلوسی
– لطفاً بهترین خاطرهی سالهای فعالیتتان را بفرمایید.
– در سال ۱۳۳۷ در کانون موسیقی و هنر در خدمت اساتید حبیبالله بدیعی و جهانگیر کامیاب به تلمذ موسیقی پرداختم. ردیفها را با ویالون آموزش دیدم. برای خواندن و یادگیری آواز از کتاب استفاده میکردم. استاد زندهیاد بدیعی فرمودند حفظِ اشعار موجب بیان احساس بیشتر است، تا از روی نوشته. این نصیحت استاد را سرلوحه آموزش قرار دادم. هرگز از اشعار با خواندن کتاب شعر هنگام آموزش استفاده نکردم. در سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱ بدون حتی یک جلسه غیبت در کلاس حاضر شدم. عشق و رغبتی که به فراگرفتن آواز داشتم از تمام آوازهایی که با صدای هنرمندان وقت از رادیو پخش میشد بهرهمند شدم. هرگز مایل نبودم به سبک هیچ خوانندهای بخوانم، بلکه در اثر ممارست و تمرین فراوان دارای سبک منحصربهفردِ خودم شدم.