درس زیبای پسر گلفروش بعد از کمک مومنانه/ عاشقانهای برای مادر از آمل تا نوشهر
پایگاه خبری چهاردانگه نیوز:
خبرگزاری فارس مازندران ـ محمدحسین ملاییکندلوسی|در حالی که این روزها اغلب استانها و شهرهای بزرگ و کوچک کشور درگیر بیماری خطرناک و منحوس ویروس کرونا است و همه کارشناسان وزارت بهداشت و درمان کشور همواره توصیه میکنند تا مردم در خانه بمانند و جز در شرایط ضروری از خانه خارج نشوند، ولی شرایط زندگی برای بیشتر افراد به گونهای در حال چرخش است که مجبور هستند برعکس توصیههای وزارت بهداشت، جز در موارد غیرضروری به خانه بروند و برای امرار معاش در بیرون بمانند.
اکنون چند روزی است در راستای توصیه حکیمانه رهبر معظم انقلاب مبنی بر ایجاد و برپایی پویش کمک مؤمنانه در این شرایط ویروس منحوس کرونا، کانون بسیج رسانه شهرستان نوشهر با همکاری سپاه پاسداران و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهرستان اقدام به برپایی چادر در راستای جمعآوری کمک مؤمنانه مردم مسلمان مؤمن و دوست در شهرستان نوشهر کرده است که با استقبال بسیار خوب مردم روبرو شده است و هر کدام به اندازه وسع و توان خویش کمکهای نقدی و غیرنقدی خود را به این پویش، جهت تهیه بستههای معیشتی برای خانوادههای نیازمند و آسیب دیده از ویروس کرونا هدیه کردند.
اما در این بین ماجرای پسرک گلفروشی و پویش کمک مؤمنانه بسیج رسانه نوشهر به گونهای رقم خورد که خواندن آن خالی از لطف نیست…
در یک عصر معنوی ماه مبارک رمضان و همزمان با بهار طبیعت و بهار قرآن، پسرک گلفروشی از آن سوی خیابان با در آغوش داشتن یک سبد پر از گل «رُز» و «مریم» خود را به چادر برپا شده برای کمکهای مومنانه رساند و درخواست کرد تا از او گل خریداری شود.
با نگاه معصومانه و ماسکی که بر روی صورت زده بود، به آرامی میگفت: «از من گل بخرید، به شما قول میدم گلهای من تا دو هفته مثل همین الان شاداب، تازه و ماندگار است».
او با چهره معصوم و خسته ناشی از کار، برای تنها دلخوشیاش که میگوید «مادرش است و خوشحالی مادرش برایش از هر چیزی مهمتر است» به همین علت به دل خطر در این روزهای کرونایی زد تا بتواند دل مادرش را شاد کند و همیشه گل لبخند را بر لبان مادر ببیند.
درباره درس و مدرسهاش میپرسم میگوید؛ مدرسه میرفت ولی الان تعطیل است، خیالم راحت شد که درسش را میخواند… پرسیدم چرا در این شرایط خطرناک ویروس کرونا توی خونه نمیمونی و سلامت و جان خودت رو به خاطر فروش چند شاخه گل به خطر میندازی؟
با همان نگاهی معصومانه، با صدای کودکانه و سرشار از عشقی درونیاش گفت: «همه دلخوشیهای من، مادرم است و خوشحالی مادرم برایم از همه چیز مهمتره».
گفتم خونهتون کجاست؟ گفت «من از آمل میام، خونه ما اونجاست» یعنی ۹۵ کیلومتر را میآید و میرود…
گفتم؛ چه روزهایی برای گل فروشی میای نوشهر؟ گفت: «هفتهای دو روز با یک سبد گل رُز و مریم از آمل به نوشهر میام تا بتونم گلها رو بفروشم و مادرم خوشحال بشه»
در حین گفتوگو با او بودم که مبلغ سه شاخه گل را تقدیم او کردیم، هنوز گل را بو نکرده بودم که پسرک گلفروش به سمت صندوق جمعآوری کمکهای مومنانه رفت…
پول یک شاخه از سه شاخه گلی که به ما فروخته بود را درون صندوق مخصوص جمعآوری کمکهای مؤمنانه انداخت…
حرکت بزرگ و انسانی این بزرگمرد کوچک گلفروش در راستای کمک به خانوادههای نیازمند آسیب دیده از ویروس کرونا در نوشهر موجب بُهت و حیرت چند عضو بسیج رسانه حاضر در محل جمعآوری کمکهای مؤمنانه شد.
از او خواستیم برای لحظهای بایستد تا عکسی از او در مقابل این صندوق بیندازیم که او باز هم ما را غافلگیر کرد و درسی دیگر از انسانیت و معرفت را به تصویر کشید…
وقتی از او درخواست کردیم تا در کنار صندوق عکسی از وی بگیریم، بلافاصله سبد گُلش را برداشت و با صدای معصومانه اما پر از معرفت و انسانیتش گفت «من نمیخوام به خاطر این کمکی که کردم عکسی از من ثبت بشه» و بلافاصله از محل برپایی چادر دور شد و رفت…
صحنهای که پسرک گل فروش ایستاده بود تا عکسی از او به ثبت برسانیم اما او نخواست و رفت و تنها این صحنه ثبت شد
او با رفتار کاملاً غافلگیرانهاش، درس معرفت، اخلاق، انسانیت، مردانگی، بزرگی و محبت به همنوع را در مقابل دیدگان ما به تصویر کشید؛ در حالی که خود به پول فروش گلها به شدت نیاز داشت…
پس از آن ما ماندیم و سؤالاتی که در ذهن ما ایجاد شد که چگونه است در روزگاری که بسیاری از مسؤولان در راستای حیطه وظیفهمندی مسؤولیتی خود کاری انجام میدهند و به خاطر آن از بیتالمال حقوق و مزایا دریافت میکنند، مِنَت بر مردم میگذارند.
حتی در روزگاری که بعضاً مشاهده میشود برخی گروههای NGO کمکهای نقدی و غیرنقدی را از مردم دریافت میکنند ولی با انتشار متنی که در آن حتی نام خودشان را هم درج کرده و به جای مردم از خودشان تشکر میکنند…
از مسؤولان انتظار میرود ضمن درسآموزی از این پسرک گلفروش نسبت به حقشناسی و قدرشناسی از او به پاس اینکه بتواند مادرش را خوشحال کند خطرات جادهای رفت و برگشت از آمل به نوشهر و نیز شرایط خطرناک و قرمز ناشی از ویروس کرونا را به جان کودکانه و معصومش میخرد، شرایطی را فراهم کنند تا او نیز مثل بسیاری دیگر از کودکان این جامعه بتواند در خانه و در کنار مادرش بماند و به دور از هر گونه تهدیدات جادهای و کرونایی، با آرامش خاطر و بدون دغدغه درکنار مادرش و همراه با او بخندد و با هم خوشحال باشند و خوشحال بمانند.
/۸۶۰۱۹/ج/و