پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

نقدی بر مستند ” آسک” به کارگردانی مهدی زمانپور کیاسری

0

مهدي زمانپور كياسري كه سابقه اي طولاني در عرصه مستندسازي و حضور موفق در جشنواره هاي بين المللي دارد، اين بار سراغ طبيعت جنوب و زندگي پيرمردي رفته كه بي شباهت به فرهاد كوهكن نيست. با اين تفاوت كه او بدون چشم؛ تنها با لمس و چشيدن طعم سنگ ها، آنچه را براي ساخت آسياب دستي كوچك (آسَك) و ابزار مشابه نياز دارد، پيدا و استخراج مي كند. مهارتي منحصر به فرد كه در اين سن و سال به پيرمرد توانايي مضاعف داده و نقص عضو نابينايي او را بي اهميت كرده است. اين ويژگي آنقدر دراماتيك هست كه بتواند پيرمرد را به عنوان محور و پيش برنده يك فيلم مستند در مركز توجه مخاطب قرار دهد بخصوص كه توانايي ديگري مكمل اين ويژگي مي شود. توانايي پيرمرد در تعبير خواب آدم هاي دور و نزديك وامي دارد وقت و بي وقت با او تماس بگيرند و شنونده تعبير خواب هاي خود باشند كه با توجه به فرهنگ و باورهاي اين جغرافيا و جنس زندگي آدم ها جلوه ملموس و باورپذيري دارد.

اما نكته اينجاست كه اين دو مهارت در بستر مستند به گونه اي بسط و گسترش يافته اند كه به لحاظ دراماتيك در امتداد هم قرار نمي گيرند يا به گفته بهتر منجر به تمركز بر كاراكتر پيرمرد نمي شوند بلكه به مثابه ويژگي هايي پراكنده در معرض ديد مخاطب قرار مي گيرند. بخصوص وقتي اين سويه ها در كنار روزمره گي هاي پيرمرد همچون رفتن به مسجد و خواندن نماز جماعت، خرما چيدن، نگه داشتن نوه كوچك و … قرار مي گيرند، اين نكته بيشتر برجسته مي شود كه با گزارش گونه اي از روزمرگي هاي پيرمرد مواجه هستيم.

در اين صورت دو نكته به “آسَك” وارد است كه توجه به آنها مي توانست اين مستند را با متمركزتر و جذاب تر كند. نكته اول به نام فيلم وارد است كه تكيه بر يكي از مهارت هاي پيرمرد دارد و اين انتظار را ايجاد مي كند كه با تمركز بر آن بتوان به كاراكتر پيرمرد و چگونگي شكل گرفتن اين مهارت در او نزديك شد ، اما با توجه به فرمي كه براي كار انتخاب شده، اين اتفاق نمي افتد. چراكه همانطور كه اشاره شد در اين مستند 50 دقيقه اي با گزارش گونه اي از روزمرگي ها و مهارت هاي مختلف پيرمرد مواجه هستيم كه هر كدام در سطح اوليه خود باقي مي مانند.

نكته دوم به زمان 50 دقيقه اي فيلم بازمي گردد كه چه بسا با تمركز بر يك بُعد برجسته از اين كاراكتر، امكان دراماتيزه شدن زندگي و مهارت هاي غريب او وجود داشت. اما در ساختار انتخابي به همه اين وجوه ، تايمي طولاني اختصاص يافته تا گزارشي همه جانبه از زندگي پيرمرد جنوبي ارائه شود كه به ريتم و روند فيلم خدشه وارد كرده است. اين رويكرد به گونه اي است كه حتي تايمي به دختر پيرمرد و مشغله كاري او و حتي زندگي مشتركش و چگونگي طلاق از همسر سابقش پرداخته شده كه به نظر نمي آيد در اين روند جايي داشته باشد يا موجب نزديك شدن به كاراكتر پيرمرد شود. چنين گريزگاه هايي به چيدمان شرايط زيست پيرمرد، موقعيت او و شكل گيري مهارت و توانايي هايش هم كمك خاصي نمي كنند و بيشتر باعث تمركززدايي از محور اصلي مي شوند. جذاب ترين سكانس هاي فيلم را بايد مواجهه پيرمرد با سنگ هاي سخت صخره اي و كندن آنها و همچنين چگونگي تبديل كردن آنها به اسباب زندگي دانست كه به درك رابطه حسي اين مرد نابينا با كائنات كمك مي كند.

زواياي دوربين، قاب بندي ها و شيوه دراماتيزه كردن مجادله يك انسان نابينا با طبيعتي به سختي سنگ؛ جذابيت هاي اصلي اين مستند هستند كه نياز به پرداخت بيشتر دارند. چراكه از دل ترسيم دقيق اين رابطه است كه حتي مي توان نقبي به قدرت تعبير خواب او زد. دو مهارتي كه با پرداخت و تمركز متمايز در ساختاري حساب شده تر، مي توانستند نمودي برآمده از هم و مكمل پيدا كنند.

اين دستمايه هاي مستعد در دل كار وجود دارند و فيلمساز با هوشمندي آنها را ثبت و ضبط كرده، اما چه بسا به واسطه دلبستگي به راش ها و گوشه ها و زواياي زندگي پيرمرد كه طبعاً فيلمساز چندين ماه با او زيسته، از زير تيغ يك تدوين بيرحمانه عبور نكرده اند تا در نهايت منجر به فيلمي موجز و جذاب و همراهي برانگيز شود.
موقعيت دراماتيك محوري “آسَك” بي اختيار مرا به ياد مستند كوتاه تحسين شده “بَرد” ساخته حميد جعفري مي اندازد كه در 25 دقيقه؛ قهرمان محوري زن را با كمترين ديالوگ و حاشيه روي و شرح و بسط، تبديل به ابرقهرماني مي كند كه نقص عضو ندارد ، اما عمل قهرمانانه اش به واسطه فرم و ساختار روايي و كارگرداني انعكاسي منحصر به فرد و به ياد ماندني دارد.

 

« سحر عصرآزاد»

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.