پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

ریشه همه ی مشکلات کیاسر فرهنگی است

0

پایگاه خبری چهاردانگه: معلم عزیز زمزمه تو مقدس ترين ترانه است در گوش پيچك هاي عاشق تا گرم و سبز و سيراب، از منبر صنوبر هاي استوار بالا روند تا جايي كه با دستان خويش يك تكه آفتاب بردارند و براي هميشه نور در كوله بار نهند. و من تو را مي بينم كه با وسواس و دغدغه تمام اين عبورِ سرشار را مي پايي.

به مناسبت هفته معلم همکار پرتلاش ما جناب آقای سیدروح الله شجاعی کیاسری با  هفت نفر از فرهنگیان منطقه گفتگویی انجام داد و هر شب یکی از این گفتگوها  در پایگاه خبری چهاردانگه منتشر می شود.

پایگاه خبری چهاردانگه آمادگی دارد تا خاطرات معلمان چهاردانگه را به مناسبت هفته معلم منتشر نماید. ضمن تبریک هفته معلم به جامعه بزرگ و پرتلاش معلم ، توفیق روز افزون آنها را مسئلت می نماید.

در ابتدای این مجموعه مصاحبه پای گفتگوی آقای فیاضی از بنیانگذاران مدرسه ملی در شهر کیاسر می نشینیم و از زبان وی گذری بر خاطرات قدیمی و کنکاشی در مشکلات فرهنگی چهاردانگه می کنیم.

…………………………………………………………….

 

جناب آقای فیاضی شما از دبیران با سابقه سطح شهرستان هستید و جوانان دهه 50 و 60 با شما خاطرات فراوانی دارند. لطفا بفرمایید کی به استخدام آموزش پرورش درآمدید؟

عرض ارادت خدمت اهالی زادگاهم کیاسر و تشکر از شما بابت زحمتی که برای  توسعه فرهنگ چهاردانگه و شناساندن  بیشتر این منطقه به جوانان می کشید تشکر می کنم.

من تحصیلات ابتدایی را در کیاسر آغاز کردم و دیپلم را در شهرستان سمنان با معدل بالایی اخذ نمودم و در استان سمنان به عنوارن شاگرد اول معرفی شدم. به عللی ادامه تحصیل ندادم . به سپاه دانش اعزام شدم و یکسال بعد یعنی در سال 48 به استخدام آموزش و پرورش درآمدم اولین جایی که هم مشغول کار شدم کیاسر بود چون هم زادگاهم بود و هم دغدغه توسعه و رشد فکری اونجا تو سرم بود.

شما زمانی تحصیلات می کردید که هم نسلی های شما دغدغه شون کار و کمک به والدین بود برامون در این خصوص هم توضیح بدید؟

از هم دوره ای هایم تنها کسی  بودم که ادامه تحصیل دادم. بعد از سپری کردن مقطع ششم ابتدایی به سمنان مهاجرت کردم چون ارتباط با ساری قدری سخت تر بود !  رفت آمد آن زمان به سمنان راحت تر بود ، آن هم از طریق خودروهای مستهلک ارتش. خانواده ها شرایط اقتصادی سختی داشتند ، مردم عمدتا از راه کشاورزی و دامداری اموراتشان را می گذراندند و ادامه تحصیل هم بالتبع با توجه به شرایط اقتصادی خانواده ها برای بچه ها سخت بود بنابراین دانش آموزان مجبور به ترک تحصیل می شدند.

مرحوم فخاریان یکی از رابطین، اقلام مورد نیاز مردم منطقه را از سمنان به کیاسر می آورد و با تولیدات کشاورزی و دامداری کیاسر مبادله می کرد.

اما اینکه من چطور شد ادامه تحصیل دادم ، پدربزرگم ملاعباس فیاضی ملقب به «انتظام الشریعه» تحصیل کرده نجف بود. ایشان از شاگردان آیت الله اصفهانی بودند و بعد پایان تحصیلات به دستور این عالم بزرگوار برای ترویج شریعت به زادگاهش کیاسر برگشتند. عمو هم رئیس دفتر آیت الله گلپایگانی بودند و پدر نیز از تحصیلات ابتدایی برخوردار بود. عشق به به تحصیل در خانواده ماوجود داشت، البته خود من هم انگیزه زیادی داشتم.

ما مجبور بودیم از طریق همان خودروهای باری ارتش اواخر شهریور راهی سمنان شویم چندین روز در مسیر بودیم و نهایتا به سمنان می رسیدم. خانه های را اجاره کرده و در تنهایی به سختی اموراتمان را می گذراندیم. اواخر اسفند به سمت کیاسر برمی گشتیم. آن زمان تنها ارتباط ما پست بود و نامه های که برای خانواده هایمان ارسال می کردیم. پول مورد نیازمان را هم از همین طریق برایمان می فرستادن. پول را داخل پاکت می گذاشتن با نخ و سوزن می دوختند و لاک و مهر می کردند و برایمان از طریق پست می فرستادند. شاید سالی یکبار هم به دیدار ما می آمدند و از وضع ما با خبر می شدند.

با این توضیح می بینید که چقدر ادامه تحصیل برای خانواده ها مشکل بود و هرکسی این توانایی را نداشت که فرزندش را برای درس خواندن به سمنان یا جای دیگر بفرستد.

جناب فیاضی این از بینش بالای شما و خانواده حکایت داشت. بفرمایید از دوره ای که در کیاسر تدریس را آغاز کردید. چند نفر کیاسری بودید که درس می دادید؟

زمانی که در کیاسر بودم و به امر تدریس مشغول بودم فکر تاسیس مدرسه ملی در سال 48 و 49 در سرم بود با کمک مرحوم محمدنژاد و دوستانی که در ساری داشتم مدرسه ملی را در کیاسر در جایی که هم اکنون مدرسه است در مکانی بین بانک ملی فعلی و شهرداری. زمینش را از مرحوم روح الله خواجوندی خریداری کردیم. در ابتدای کار گرداننده این کار من بودم و بعد از پیروزی انقلاب مرحوم محمدنژاد و اکبر عباسی دبیرستانی در کیاسر در منزل سید حسن حسینی معروف به سید حسن مسگر که هم اکنون این ساختمان در اختیار آقای اصغر خادمی است رو اجاره کردیم و تنها یک مستخدم به ما دادند و اولین سال به همین منوال گذشت البته نماینده آموزش و پرورش هم در تدریس به ما کمک می کرد. در همان زمان رئیس آموزش و پرورش وقت ساری آقای آل رضا که از دوستان بسیار نزدیک بنده بودند به کیاسر آوردم و مدرسه ملی را به او نشان دادم. ایشان گفت: که من 100 هزار تومن بودجه دارم اگر ساختمان را به آموزش و پرورش اهدا کنید اقدام به ساخت مدرسه خواهم کرد. با همکاری دوستان ساختمان دبیرستان در همان سال ساخته شد. بعد از آن تصمیم گرفتیم که دبیرستان دخترانه هم دایر کنیم و بر این اساس صبح ها پسرانه و بعدازظهرها دخترانه بود. هر یک از ما روزانه 12 ساعت تدریس می کردیم. 6 ساعت صبح برای پسرها و 6 ساعت بعدازظهر برای دخترها. ساعت حضور هم در روزهای شنبه و یکشنبه بود. دوستان و دبیران باسابقه ای را از ساری می آوردیم و شب ها هم در منزل ابوی بنده که شب ها روزه خوانی داشتیم اسکان داشتیم و به مدت 11 سال این رویه را ادامه دادیم.

البته رابطه من با دانش آموزان بسیار خوب بود و از آنها می خواستم که خواندن درس را سر لوحه کارشان قرار دهند. انصافا هم دانش آموزان حرف ما را گوش کردند و می بینیم که بچه های خوبی در سطح جامعه داریم که می توانند یک شهر و استان را اداره کنند. من در مدرسه 15 خرداد ساری هم تدریس می کردم سوالاتی را که از مدرسه 15 خرداد ساری می گرفتم را به تعداد بیشتری تکثیر می کردم و همان سوالات را به بچه های مدرسه امام حسین (ع) کیاسر می دادم.

در مورد سوال بعدی شما عرض کنم که حقوقی بنده حدود 400  تومان بود و چون من بچه کیاسر بودم حقوق بیرون از مرکز به ما تعلق نمی گرفت ولی خداراشکر به اندازه کافی بود و زمانی بود که پول ارزش داشت.

اسم مرحوم استاد محمد نژاد رو آوردید بدون شک استاد  محمدنژاد ، حضرتعالی و سایر دوستان نقش عمده ای در توسعه آموزشی و علمی منطقه رو داشتید. باید از شما ممنون باشیم و قدردان شما باشیم.

دکتر محمدنژاد از جمله افرادی بودند که در این کار یار ما بودند اوایل ایشان هفته ای یک بار به تدریس در مدرسه کیاسر اشتغال داشتند ولی من هفته ای دو بار تدریس داشتم و به تدریج از ایشان خواستم که هفته ای دو بار تدریس داشته باشند.دبیرانی که در کیاسر تدریس می کردند اکثرا از دوستان من بودند و من از آنها خواهش می کردم که در کیاسر اسکان داشته باشند و از شرکت نفت و دوستان مربوطه هم خواهش کرده بودم که سوخت این عزیزان را تامین کنند. سعی می کردیم نهایت تلاشمان را می کردیم تا شرایط مناسبی را برای حضور همکاران فرهنگی در منطقه فراهم شود و انصافا همراهی خوبی را هم از طرف اداره و هم از طرف همکاران شاهد بودیم.

مشکل اصلی منطقه افتراق و چند دستگی بود به عنوان یک فرهنگی بفرمایید ریشه  این مشکل کجاست؟

در مورد اختلافات در کیاسر هم که فرمودید خود بچه ها شاهد هستند که من از خانه سید حسن مسگر یکی از دانش آموزان یک روزنامه ای را که متعلق به مجاهدین بود را زیر میز دیدم و من آن دانش آموز را آوردم بیرون و من به او گفتم که ما از دو دسته گی ها صدمه دیدیم و همبستگی و همدلی باید شعار ما باشد و باید از گرایش به چپ و راست خودداری کنیم. به هر حال من تمام هم غم من این بود که از دو دسته گی جلوگیری کنم. چون اعتقاد داشتم اختلاف عامل اصلی عقب ماندن منطقه است. البته دیدید که از همین اختلافات چقدر صدمه خوردیم. واقعا امیدوارم نسل فعلی دیگر دچار حواشی نشده و مسائل گذشته هرگز تکرار نشود.

جناب آقای فیاضی می خواهم بدونم ریشه مشکلات فرهنگی بود ؟

قدر مسلم ریشه ی همه ی این مشکلات فرهنگی بود و عدم آگاهی و نبودن مدیر قدرتمندی بود که بتواند مشکلات را مدیریت کند.

مشکلات فرهنگیان رو بذاریم کنار چقدر فرهنگیان در وضعیت حاکم فرهنگی مقصرند؟

در مورد این سوال که چقدر فرهنگیان در وضعیت حاکم فرهنگی مقصرند باید عرض کنم که اگر فرهنگیان صاحب و فکر اندیشه بودند این مشکلات به وجود نمی آمد.

بگذریم به نظر می رسد در سال های اخیر خانواده ها اخلاق اولویتشان نیست چرا؟مقصر سیستم مدرک گراست؟در جامعه هم بی اخلاقی نسبت به قبل بیشتر شده احترام ها کمرنک تر، شما به عنوان یک کسی که سال ها کار آموزشی کردید نقش پرورش چرا اینقدر کمرنگ شده؟

بنده الان یک مدرسه غیر دولتی دارم در ابتدا که دانش آموزان و اولیا برای ثبت نام مراجعه می کنند به آنها می گویم که اخلاش و منش اولویت اول من است.یک بار در مدرسه یک معلم با مدرک دکتری ادبیات را برای تدریس به من معرفی کردند که متوجه شدیم این آقا آرایه ی ادبی را نمی تواند تدریس کند که ما عذرش را خواستم و یک درس آمادگی دفاعی را به او دادیم تا بتواند سال را به پایان برساند.

آقای فیاضی از سختی دوران تحصیل گفتید فرزندان به چه کاری مشغولند؟

در مورد فرزندان من که پرسیدید پسر بزرگ من در حال حاضر در حوزه نشر و چاپ فعالیت دارد و اخیرا هم مدیریت  مدرسه غیر انتفاعی دهخدا 2  را عهده دار است. پسر دوم من هم دکتر محمدحسین فیاضی است که دامپزشک است. پسر سوم من هم محمد مهدی که در دفترخانه 166 ساری مشغول فعالیت است. محمدمهدی وقتی که امتحان داد برای کار من به او گفتم که کیاسر را انتخاب کن و قبول کرد و وقتی برای مصاحبه به تهران رفت از او سوال کردند که چرا با وجود این نمرات خوب کیاسر را انتخاب کردی؟ اصرار کردم که حداقل هفته ای یکی دو روز دفترخانه در کیاسر مستقر بشود. و یک دختر هم دارم که به عنوان دفتر یار در دفترخانه 166 با برادرش همکاری می کند.

ممنون که صادقانه به پرسش های ما پاسخ دادید.

من هم از شما و دوستان خوش فکر شما که برای توسعه و اعتلای فرهنگ مملکت تلاش می کنید سپاسگزارم

مصاحبه از سید روح الله شجاعی کیاسری

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.